P1
وقتی بعد ۱۳ سال برگشت ولی …
ایلا : جین قراره بعد ۱۳ سال برگرده کره و خیلی خوشحالم چون اون گفت وقتی بره دوباره برمیگرده کنارم
(خب بریم ۱۳ سال قبل )
جین : هی گریه نکن میرم و بر می گردم
ایلا : قول میدی (😭☹️)
جین : قول میدم
(اینجا جین ۱۶ سالش بود و ایلا۱۳)
(بازگشت به زمان حال)
ایلا : خیلی خوشحالمممم بالاخره بعد ۱۳ سال قراره ببینمش
جین رسید همه صف شده بودیم که وقتی اومد یه زن کنارش باهاش دست تو دست بود
اومد سمتم و گفت
جین : کوچولو چقدر بزرگ شدی (پوزخند)
ایلا : اخم
جین : مامان این رو کن خدمتکار من و میلا
ایلا : پس میلا دوست دخترشه (تو دلش)
م،جین: این دختر اسم داره اسمش هم ایلا هست و تو حق نداری باهاش اینجوری حرف بزنی
جین : مامان این مگه کی هست یه خدمتکار مثل بقیه انقدر بهش رو نده
م، جین : رفتی نیویورک اومدی یادت رفته چقدر عاشقش بودی
جین : مامان اون موقع بچه بودم و یه عشق الکی بوده
ایلا : با حرف جین قلبم خورد شد و بغضم ترکید و دویدم تو اتاقم
م،جین : احمق
جین : مامان تمومش کن پیش میلا
م،جین : پشیمون میشی از کارت (و رفت)
(چند ساعت بعد )
جین : آنهایی دختره چی بودی اها ایلا بیا وسایل منو میلا رو بچین داخل کماد
ایلا : چشم آقای کیم
جین : از این به بعد بهم میگی ارباب نه این چرت و پرتا
ایلا : چشم (بغض)
جین : خیلی تند رفتم ولی باید یاد بگیره طرفش کیه
ایلا : دلم خیلی شکسته بود ولی رفتم و وسایلشون رو چیدم داخل کماد و اتاق که داشته وسایل میلا رو میدیدم که یه بیبی چک دیدم که دوتا خط داشت و بغض کردم
ایلا : یعنی اون دختره از جین حاملس (بغض)
ایلا : خودم رو جمع کردم و همه چی رو چیدم داخل کشو و رفتم بیرون
من برگشتم معزرت میخوام که فعالیتم کم شد ❤️❤️
دیگه واقعا برگشتم و قراره فعالیت کنم
ایلا : جین قراره بعد ۱۳ سال برگرده کره و خیلی خوشحالم چون اون گفت وقتی بره دوباره برمیگرده کنارم
(خب بریم ۱۳ سال قبل )
جین : هی گریه نکن میرم و بر می گردم
ایلا : قول میدی (😭☹️)
جین : قول میدم
(اینجا جین ۱۶ سالش بود و ایلا۱۳)
(بازگشت به زمان حال)
ایلا : خیلی خوشحالمممم بالاخره بعد ۱۳ سال قراره ببینمش
جین رسید همه صف شده بودیم که وقتی اومد یه زن کنارش باهاش دست تو دست بود
اومد سمتم و گفت
جین : کوچولو چقدر بزرگ شدی (پوزخند)
ایلا : اخم
جین : مامان این رو کن خدمتکار من و میلا
ایلا : پس میلا دوست دخترشه (تو دلش)
م،جین: این دختر اسم داره اسمش هم ایلا هست و تو حق نداری باهاش اینجوری حرف بزنی
جین : مامان این مگه کی هست یه خدمتکار مثل بقیه انقدر بهش رو نده
م، جین : رفتی نیویورک اومدی یادت رفته چقدر عاشقش بودی
جین : مامان اون موقع بچه بودم و یه عشق الکی بوده
ایلا : با حرف جین قلبم خورد شد و بغضم ترکید و دویدم تو اتاقم
م،جین : احمق
جین : مامان تمومش کن پیش میلا
م،جین : پشیمون میشی از کارت (و رفت)
(چند ساعت بعد )
جین : آنهایی دختره چی بودی اها ایلا بیا وسایل منو میلا رو بچین داخل کماد
ایلا : چشم آقای کیم
جین : از این به بعد بهم میگی ارباب نه این چرت و پرتا
ایلا : چشم (بغض)
جین : خیلی تند رفتم ولی باید یاد بگیره طرفش کیه
ایلا : دلم خیلی شکسته بود ولی رفتم و وسایلشون رو چیدم داخل کماد و اتاق که داشته وسایل میلا رو میدیدم که یه بیبی چک دیدم که دوتا خط داشت و بغض کردم
ایلا : یعنی اون دختره از جین حاملس (بغض)
ایلا : خودم رو جمع کردم و همه چی رو چیدم داخل کشو و رفتم بیرون
من برگشتم معزرت میخوام که فعالیتم کم شد ❤️❤️
دیگه واقعا برگشتم و قراره فعالیت کنم
- ۱.۲k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط